لحظه ها
لحظه ها رو با تو بودن
در نگاه تو شکفتن
حس عشق و در تو دیدن
مثل رویای تو خــواب
با تو رفتن با تو موندن
مث قصه تو رو خوندن
تا همیشه تو رو خواستن
مث تشنگی یه آب ه
اگه چشمات من و میخواست
تو نگاه تــو میمردم
اگه دستـات ماله من بود
جــون به دستـات میسپردم
اگه اسـم مو میخوندی
دیگه از یاد نمی بردم
اگه با مـن تــو میموندی
همه دنـیــا رو میبردم
باز این چه شورش است که در خلق آدم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
محرم ، ماه پیروز خون بر شمشیر ، ماه حماسه ی تارخ بشریت از راه رسید و همه را باز به تفکر واداشت که چه باید کرد تا آزاد و آزاده بود .
موفق و سربلند باشید ، آزاد
امید من رضا هستم . منو می شناسی تواصفهان باهم بودیم